۶ مهر ۱۳۸۸

استقلال- خودمختاری و تصمیم - مهر ماه 1986





واژۀ استقلال در وحله اول ما را به یاد وابستگی کشور به ابرقدرتها، و امریکا به خصوص بعداز کودتای 28 مرداد 1332 می اندازد. درجهان، این معنی از استقلال تا پایان قرن بیستم، از اهمیت به سزائی برخوردار بود زیرا تا این زمان، 159 کشور برای رهائی ازاستعمار، وابستگی وتحصیل استقلال خود قیام کرده و معاهده امضاء کرده اند. در میان آنها کشورهائی که خود بعدها استعمارگرشدند(که خود نیز نوعی دیگر ازوابستگی است) ، مانند پرتقال، بلژیک، فرانسه، امریکا و..... به چشم می خورند.
درحقیقت، اما شاید نتوان مفهوم واحد و شفافی برای این واژه که درطیف وسیعی از علوم انسانی هم کاربرد دارد، پیدا نمود.
درنگاهی کلی، استقلال نافی وابستگی است و مغایر و نقیض آن می باشد. این مغایرت و ضدیت، به دلیل وسعت و گونه گون بودن وابستگی، منشاء ابهامات زیادی شده است. مثلا در مواردی که اجبارا حد و مرز استقلال مورد تجاوزقرارمیگیرد، این استقلال است که به دلیل "روابط جدید بین المللی ومنافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی یا..." فدا میشود. برای مثال، عده ای به بهانه جهانی شدن، استقلال کشورهارا دستخوش آسیب دانسته و در صدد برآمده اند تا اهمیت استقلال را درروابط بین المللی به سود ابرقدرتهای اقتصادی کم رنگ شده جلوه دهند.
استقلال در مقوله های مادی و معنوی گوناگونی نظیر سرزمین، اقتصاد، ارتش، فرهنگ، دین، عاطفه، انتخاب کردن، تصمیم گرفتن، و... نقشی اساسی ایفاء میکند که غالبا نادیده گرفته یا اهمیت کمی به آن داده شده است. این نوشتار، کوشش دارد تا "استقلال فردی" انسان را مورد مطالعه اجمالی قراردهد.

از نظر عملی درمیان دومفهوم "استقلال" و "وابستگی"، می بایستی به مفهوم سومی یعنی "همبستگی" توجهی خاص مبذول داشت. بادرنظر گرفتن واژۀ همبستگی، می توان معانی روشن و شفاف تری از آنها داشت:

1- استقلال (1): برای یک کشور یا یک تشکیلات سیاسی، استقلال به معنای خودمختاری در تصمیم گیریها بدون نفوذ یا نیابت شخص یا اشخاص یا کشوردیگری می باشد. استقلال اقتصادی را هم می توان به خود کفائی خلاصه نمود.
از لحاظ علوم انسانی، در فرهنگ دهخدا،استقلال به معانی استبداد، ضابط امرخویش بودن ... آمده است. بدون قیمومت، مستقل. "حالتی که انسان به خودی خود به عملی اقدام کند، آزاد و بدون وابستگی اخلاقی یا فکری"(2). با کمی تأمل در این معانی، به سادگی درمی یابیم که این استقلال درانسان شالودۀ استبداد است. دلیل آن هم اینست که صاحب تصمیم در جمع آوری اطلاعات و درنظر داشتن قوانین و اصول و اخلاق آزاد نبوده(برخلاف تعریف ریمون بودون در مورد "آزاد" بودن (2)) بدون ویا با تعقل فقط درمحدودۀ آنچه در ذهن خود دارد عمل میکند. قرآن چنین فردی را به کسی که خود راهنمای خویش است، نه میشنود و نه می بیند، وبه دوراز حقیقت، معرفی کرده و وعدۀ جهنم به او میدهد(3). این انسان علی رغم تصورخود، درزندان مخوف ذهن خویش اسیراست. مهاتما گاندی رهبر فقید استقلال هندوستان می گوید: "اگرما آزاد شویم، هندوستان آزاداست و دراین تفکراست که شما یک معنی از استقلال (سواراج) می یابید". یعنی شرط لازم برای استقلال کشور، آزادی مردم است.
از دیدگاه آقای بنی صدر، "اطاعت از قدرت، ولو انسان قدرت را از ﺁن خود بداند، از دست دادن استقلال است و ﺁدمی خود خویشتن را رهبری نمی کند بلکه عنان قدرت را به رابطه ای سپرده است که برﺁیند ﺁن را قدرت می خوانیم" . به بیان ساده تر، از نظر ایشان قرارگرفتن در روابط قوا انسان را، چه مسلط یا زیر سلطه، ازآزادی خویش غافل میکند و استقلالش (خودمختاری) راازدست میدهد(4).

2- همبستگی (5): یعنی قبول عوامل و قوانین و مقرراتی که از منابع بیرونی در تصمیم ما مؤثر میشوند. اما این ما هستیم که آن عوامل را انتخاب یا قبول می کنیم ویاخود درایجاد آنها شرکت داشته ایم(6) . قواعد و قوانین بین المللی دررابطه با همبستگی (که بعضی تعمدا با وابستگی یکی می دانند) جهانی ازآن دسته اند. در حیطه علوم انسانی،از جمله این عوامل، در صورتیکه به آزادی انسان صدمه نزند وبه وابستگی منجرنشود، دین و یا هرایدئولوژی که دربکارگیری آن زور واکراه نباشد، را می توان نام برد. درچنین حالتی که عوامل بیرونی نقش اطلاعات و رهنما را ایفا می کنند، این انسان است که درلحظه گرفتن تصمیم و یا انتخاب، با استقلال عمل میکند. دراینجا است که استقلال درتصمیم گیری به درستی انجام میگیرد، زیرا به دلیل به کار گرفتن عوامل بیرونی ، همراه با آزادی عمل کرده است. تأکید قرآن بر نبودن اجبار در دین(روش زندگی)، برای پاسداشتی ازهمین آزادی یعنی خودمختاری انسان است(7). قرآن به این دلیل حکم به مشورت در همه کارها را به مسلمین داده است(8) که همبستگی را درآنها روزافزون نموده و از استبداد و خودرأیی دور کند. این یک اصل مهم در قرآن است، حتی اگر مشورت عواقبی ناخوشایند و مضر درپی داشته باشد، نمی توان از آن اجتناب نمود. زیرا اصل بر خودمختاری انسان است، نه سود و پیروزی و...(9).
همبستگی به مثابه انگشتان دست یک پیانیست است که در حین استقلال عمل از یکدیگر، با همبستگی شان بزرگترین شاهکارهارا خلق می کنند بدون اینکه به یکدیگروابسته گردند. دلیل عدم وابستگی شان اینست که (در استقلال و آزادی حرکت) هنری جدید، درپی هنری دیگر خلق میشود وادامه پیدا میکند.
در این حالت است که تعقل انجام میشود. یعنی به کارانداختن قوای ادراک و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات گوناگون جهت هرچه بیشتر نزدیک شدن به حقیقت برای گرفتن تصمیم درخودمختاری(استقلال).

3- وابستگی: یعنی تحت نفوذ و سیطره قرار داشتن. این نفوذ و سیطره می تواند یک کشور، شخص یا دین یا اعتقاد و ایدئولوژی و یا قوانین و مقررات ویا اقتصادی باشند که به ابزاری به نام زور بدل شده و در ذهن وابسته، توان عمل و تصمیم را ازاو میگیرد. انسان کارپذیر شده و خود را دراختیار آن زور قرار میدهد.
متأسفانه زمینۀ وابستگی همواره درجوامع بشری فراهم بوده و تودۀ عظیمی را درطول تاریخ آلوده ساخته است. با پیشرفت همه جانبه انسان، این پدیده نه تنها کاهش نیافته ، بلکه همه گیر تر گردیده ، هرچند از کیفیت آن کاسته شده باشد.

به نظرمیرسد مهمترین نقش استقلال، استقلال فردی(خودمختاری) باشد و دیکر موارد استقلال معلول این استقلال باشند. این گفتۀ گاندی که پیروزی بر وابستگی را برای هندوستان کسب کرد، می تواند شاهدی براین ادعا باشد: "یک همچون استقلالی (سواراج) باید توسط هر کس وبرای خودش تجربه شود. یک انسان که خوددرحال غرق شدن است، هرگزنخواهد توانست دیگری را نجات دهد. درحین برده بودن، پرمدعائی است که به فکر آزادی دیگران باشیم." او استقلال جامعه را نتیجه استقلال تک تک افراد آن جامعه میدانست واین رمز پیروزیش بود.

انسان موجودی است که از بدو تولد، برای ادامه حیات وزنده ماندن، وابستگی خودرا به دیگری(مادر) تجربه میکند. به محض رسیدن به سنین نوجوانی وحتی قبل از رسیدن به استقلال مالی، گریزان ازاین وابستگی، به اشکال گوناگون به ابراز خودکفائی و حتی خودمختاری(جمع استقلال و آزادی) اقدام میکند. واین عمل نشانی از استقلال فردی درنفس انسان را باخوددارد. انسان درناخودآگاه خویش، پی به زندان وابستگی درونیش برده و درتلاش رهائی خود می باشد.
در خودمختاری به دلیل اینکه انسان خودرا مسئول می داند، عقل او مسئولیتِ گرفتن تصمیم را به عهده میگیرد، که درنتیجه به حقیقت نزدیک تر میشود. درصورتیکه در "استقلال" یا در وابستگی، تصمیم از قبل توسط عوامل درونی یا بیرونی، بدون یا با دخالت قوۀ تعقل گرفته شده است. دراین حالت انسان به مثابه ابزاری می ماند برای تمکین خواسته های عوامل بیرونی یا درونی که بدون یا با به کارگیری عقل خویش به آنها عمل می کند. درنتیجه، تصمیماتی که میگیرد، هماهنگ احتیاجات واقعی او درجهت رشد نیستند. ظریفیان در تحقیقی (10) نشان می دهد "خودمختاری (استقلال فردی) شرط غیرقابل اجتناب برای گسترش شایستگی انسان است". قرآن، حتی تحمیل اجباری راه و روش خوب و پسندیده را(دین) به انسان، ضد رشد می داند(11).
"آزادی"(12) در تصمیم گیری و انتخاب را نباید با خودمختاری در تصمیم گیری و انتخاب اشتباه گرفت. نا همتا بودن "آزادی" درآنست که انسان می تواند "آزادانه" بردگی را انتخاب نماید. ویا وضع نامطلوب شخصی و یا اجتماعی موجود را نتیجه انتخاب آزاد خود یا اکثریت جامعه ای که درآن زندگی میکند بداند و حرکتی برای تحول در آن انجام ندهد. اما آیا می توان ادعا کردکه این انتخابِ "آزادانه"، در استقلال (خودمختاری) صورت گرفته است؟ این یکی از دلائل تفکیک ناپذیری استقلال و آزادی در همه موارد میباشد. درجوامع دمکراتیک، هنگامی اکثریت می تواند ادعای حکومت کند که رأی دهندگان با خود مختاری(هم درآزادی و هم در استقلال) تصمیم خودرا گرفته باشند.
رسم است امروزه، آن کاندیدی که در انتخابات پول بیشتر خرج میکند، شانس بیشتری هم برای انتخاب شدن دارد. این پدیده بیانگر این واقعیت است که رأی دهنده، در"آزادی" انتخاب خود را کرده است، اما وابسته به عاملی بوده که پول ایجاد میکند. به این ترتیب می توان ادعا نمود، رأی دهنده خودمختار (مستقل) نبوده ووابسته به آن عاملی بوده که پول ایجاد کرده است.
در میان گروه های سیاسی و احزاب و مجالس قانون گذاری و امثال اینها که نخبگان سیاسی جمع اند، باتأسف وضع به همین منوال است. آراء و نظرها و تصمیمات اغلب از روی اعتماد، دسته بندی، دستور حزبی، روابط و... داده و گرفته میشوند. به گفته گاندی، وقتی اینها استقلال رادرخود تجربه نکرده باشند، چگونه می توانند ادعا کنند که جامعه را نجات می دهند؟ درچنین شرائطی، درواقع تصمیمات توسط عده ای اندک گرفته میشوند. آنان، خود و گروه خود و جامعه و کشور خویش را از منافع مشورت و نظرات مختلف محروم می کنند.
دانشمند انگلیسی فرانسیس گالتون(13) اعتقاد داشت که در یک جامعه، تنها تعداد اندکی مشخصه های لازم برای هدایت سالم آن جامعه را در خود دارند. او بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای اداره جامعه هستند.
روزی در حالیکه در بازار مکاره ای در نزدیکی شهر محل اقامتش پلیموت مشغول قدم زدن بود بجائی رسید که در آن مسابقه ای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل شرکت در مسابقه را داشت باید ۶ پنس می پرداخت و ورقه ای مهر شده را تحویل می گرفت. در آن ورقه باید تخمین خود را از وزن گاو نر می نوشت. نزدیک ترین تخمین به واقعیت برنده مسابقه بود و جوائزی به صاحب آن تعلق می گرفت.
حدود800 نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بیازمایند. افراد از همه تیپ و طبقه ای آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا باید بهترین و نزدیک ترین نظر را به واقعیت می داد تا کشاورز و مردم عامی بی تخصص. گالتون این گروه افراد را در مقاله ای که بعدا در مجله علمی "طبیعت" منتشر نمود به کسانی تشبیه کرد که در مسابقات اسب دوانی، بدون کمترین دانشی نسبت به اسبها و مسابقه و تنها بر اساس شنیده هائی از دوستان، روزنامه ها و این طرف و آن طرف بر روی اسب ها شرط می بستند. او هم چنین با مقایسه این وضعیت با دموکراسی نوشت همان قدر که افراد درکی از وزن گاو نر داشتند بهمان میزان نیز وقتی در انتخابات شرکت می کنند تا سرنوشت سیاسی کشور را رقم بزنند از اوضاع مملکت و مسائل مربوط به آن مطلعند.
اما یک چیز برای گالتون جالب بود، اینکه متوسط نظر افراد چیست. او می خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریاتشان باهم جمع شده و معدل گرفته می شود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت بدور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل نمود. پس از اینکه مسابقه به انتها رسید و جوائز پرداخت شد، ورقه هائی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسئولین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را برروی آنان انجام دهد.
مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غیر از تهیه یک سری منحنی آماری دست به محاسبه متوسط نظرات زد. او می خواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت چرا که از دید وی افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثریت قاطع را تشکیل می دادند.
متوسط نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه می کرد. نظر جمع تقریبا بطور کامل با واقعیت تطابق داشت. گالتون نوشت نتایج نشان می دهد که قضاوت های جمعی و دموکراتیک از اعتبار بیشتری نسبت به آنچه که من انتظار داشتم برخوردارند.

در تجربۀ گالتون، افراد تصمیم گیرنده به دلیل منافع شخصی که مستقیما با تصمیم آنان درارتباط بوده، سعی در نزدیکی هرچه بیشتر به حقیقت (وزن حقیقی گاو) را داشته اند تا برندۀ آن مسابقه شوند. برای این کار، تمام داده ها و نظرات و تجربه های خود و احیانا َ دیگران را بکاربرده بودند و بدون قبول فشاری ازبیرون (که باید مثلا وزن گاو را اینقدر بنویسی، یا به جای وزن گاو باید وزن گوسفند را نوشت!)، یاازدرون ( شانسی رقمی می نویسم یامیگیره یا نمیگیره، یا اینکه مثلا فلان حواریون حضرت مسیح گفته وزن گاو از 900 کیلو بیشتر نمی شود) بدون درنظر داشتن محدودیتی، بااستقلال کامل وبه کارگیری عقل خود، نظر خویش را برروی برگ مسابقه نوشته بودند. نتیجۀ این خودمختاری افراد شرکت کننده درمسابقه، نزدیک شدن به حقیقت را درپی داشته است.
بدین ترتیب، تصمیم گیرندگان یا انتخاب کنندگان، به خصوص در امرسیاست، تصمیمی را که به دور از خودمختاری جمع(مشارکت واقعی د ر مشورت و یا انتخابات) اتخاذ می کنند، به نتیجه ای دور از حقیقت میرسند که اگر آن را خیانت ندانیم، ثمره ای جزدوری ازحقیقت و ناکامی و شکست درپی نخواهد داشت.

_____________________________________________

Indépendance -Autonomie1-
ریمون بودون جامعه شناس فرانسوی Raymond Boudon2
3- قرآن- اسراء 97- هر كه را خدا راهنمايى كند آن كس به حقيقت هدايت يافته و هر كه را گمراه كند ديگر جز خود او راهنما و دوستى و نگهبانى برايش نخواهى يافت و روز قيامت زير و رو در حالى كه كور و گنگ و كر هم باشند محشورشان مى‏كنيم و منزلگاهشان جهنم است جهنمى كه هر گاه آتشش خاموش شود باز شديدتر سوزان و فروزان مى‏كنيم(المیزان).
4- برای توضیحات بیشتر رجوع شود به کتاب "عقل آزاد" نوشتۀ آقای ابوالحسن بنی صدر
Hétéronomie5-
6- قرآن- سورۀ زمر آیه های 17 و 18 ." و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست پس بندگان مرا بشارت ده! 17 همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند. " 18
7- یونس 99 خطاب به پیامبر- و اگر پروردگار تو مى‏خواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند همگى به اجبار ايمان مى‏آوردند، آيا تو مى‏خواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (المیزان) . و هود 28 و بقره 256. و...
8- شورا- 38.
9- آل عمران 159 – پرتوی از قرآن- آیت الله طالقانی جلد 5 (با آن عواقب سخت و ناگواری که در شورای احد پيش آورد و آن ضربه‌ای که بر مسلمانان وارد شد و آن بزرگانی که از دست داد و آن شکاف و تفرقه فکری و جنگی که در اجتماع آنان پديد آمد و نزديک بود يکسر متلاشی شوند، همه از آثار شورا بود که مدينه را بی پناه گذاردند و برخلاف نظر شخص آن حضرت به سوی دشمن پيش راندند، با همه‌ اين‌ها باز اصل شورا را تحکيم می‌کند، چون پايه اجتماع اسلامی است و برای هميشه، تا انديشه‌ها و استعدادها بروز کند و هر صاحب‌رأيی خود را شريک بداند و مسلمانان برای آينده و هميشه تربيت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب نبوت خود را رهبری کنند).
10- ف- ظریفیان
Zarifian, Ph. (2001) Le modèle de la compétence, Paris, Éditions Liaisons.
11- بقره 256- در قبول دين اكراهى نيست، (زيرا) راه رشد از راه گمراهی روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.(تفسیر نمونه)
12- منظور از این آزادی، مفهوم متداول از آزادی است(تعریف لیبرال آن).
1822-1911 اقتباس شده از مقاله "آناتومی یک حادثه غیرعادی –شهیدثالث"- سایت انتخاب.Francis Galton13-

No response to “استقلال- خودمختاری و تصمیم - مهر ماه 1986”

 
© 2009 میزان. All Rights Reserved | Powered by Blogger
Design by psdvibe | Bloggerized By LawnyDesignz