تقاص گرفتن به معنای وصول کردن دین خود ازمدیون منکر، به هروسیله ای می باشد. اما تقاص پس دادن، به معنای تحمل مصائبی است که انسان از قبل با کردار خود زمینۀ آنها را بدون پیش بینی عواقب آن کردار فراهم آورده باشد. توضیح اینکه تقاص پس دادن، عکس العمل طبیعی کردارهای انسان است که در طول زمان بنابرقواعد جامعه، زمینه ساز فعل و انفعالاتی میشوند که بعدها به انسان تحمیل می گردند. تقاص با خرافات هیچ رابطه ای ندارد بلکه نتیجۀ منطقی و علمی کردار انسان می باشد.
حجت الاسلام ابراهیم رازینی رییس هیات نظارت بر انتخابات استان تهران به خبرگزاری ایسکانیوز گفت: "دلایل برخی عدم صلاحیت ها را نمی توان علنی بیان کرد". اما درادامه به ذکر آن دلائل می پردازد و می افزاید: "اصلاحاتی که دشمن از آن دم می زند حذف ولایت فقیه و یا کم کردن اختیاراتشان است ولی اصلاحاتی که مد نظر ماست به تعبیر مقام معظم رهبری اصلاحات اصولگرایی است و به تایید دین است. در اوایل انقلاب با مختصر مسامحه مردم نتیجه رای اولین رای انتخابات ریاست جمهوری بنی صدر شد، دیگر بعد از 30 سال نباید آن همه خسارت را تکرار کرد".
پس چکیدۀ کلام آقای رازینی اینست که کسانی می خواهند اختیارات ولایت فقیه را کم کنند دردرون نظام جائی ندارند و اساس رد صلاحیت ها همین موردبوده است. به علاوه دلیل کودتای سی سال پیش را هم مخالفت های آقای بنی صدر با استبداد همین ولایت فقیه می داند.
اما سایت آفتاب وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام از قول ابوالقاسم رئوفیان به تشریح سخنان رازینی می پردازد و می نویسد: وی نظارت بر انتخابات را یک امر هدفمند دانست و گفت: "نظارت، وسیله دستیابی به واقعیتها و حقانیت محسوب میشود".
پس بنا بر اعتراف عضو پیروان خط امام و رهبری، نظارت استصوابی ابزاری هدفمند برای پاسداری از استبداد ولایت مطلقه (حقانیت) و حذف ابزاراعمال حق حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت خودشان(واقعیت ها) می باشد.
همچنین سایت آفتاب از قول مصطفی درایتی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در پاسخ به اظهارات ابراهیم رازینی مبنی بر اینکه "خروجی مردم در نبود نظارت، بنیصدر بود"، گفت:"آنچه که به عقیده من از این جمله به ذهن متبادر میشود این است که عدهای تصور میکنند وظیفه دارند برای مردم و به جای مردم تصمیم بگیرند".
کمی تأمل در سخنان به حق مصطفی درایتی روشن می کند تصمیم گرفتن "برای مردم"، همان کودتای خرداد 1360 یا "دخالت استصوابی" است، و تصمیم گرفتن "به جای مردم" نظارت استصوابی است که بنابر ادعای رازینی برای پیشگیری دخالت استصوابی (بستن مجلس یا حذف رئیس جمهور) برقرار شده است.
اکنون که پرده ها توسط کارگزاران نظام کنارزده شده اند، بر اصلاح طلبان معلوم میکند موقعیتی که درآن گرفتارآمده اند، ادامۀ همان کودتائی است که خود در انجام آن شرکت جستند و بهزاد نبوی هنوز در مجلس ششم به آن افتخار می کرد. نتیجۀ طبیعی کودتا یا "دخالت استصوابی"، یعنی تقابل با رأی مردم، برقراری همین نظارت استصوابی توسط قدرت مافوق مردم، منجمله اصلاح طلبان است که این بار خودشان را طعمۀ خود کرده است. به سخن دیگر آنها با کردار گذشتۀ خود، خودرا مشمول پس دادن تقاص کرده اند.
نیک که بنگری، می بینی دراین مورد حق با اصولگرایان است. اینان به اصلاح طلبان می گویند، شما که در کودتای خرداد 60 باما هم صدا بودید که ولایت رااز آن ولی فقیه می دانستیم و به مصاف رای مردم زدیم، نباید اکنون تغییر رویه بدهید و خواهان شراکت با ولایت مطلقه در قدرت باشید. این گفته، دردرون نظام، از جنبه ای سخنی درست و بجا به نظر می آید. توضیح اینکه، تازمانی فردی دردرون این نظام است و آن را قبول دارد و به این قانون اساسی اعتقاد دارد، باید به آن عمل کند و اگر با آن به مخالفت ایستاد، بر طبق همان قرار ومدارحذف وکودتا که جناح های مختلف درون نظام با یکدیگر بسته اند حذف می گردد. به قول محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس، اگر اصلاح طلبان زنده هستند، دلیلش رأفت اسلامی است، یعنی آنان را حتی از حق حیات هم محروم میکند. پیام ابراهیم رازینی به اصلاح طلبان یادآوری همین مطلب است. به آنان یادآوری می کند، درنظامی که خود برای مقابله با منتخب مردم شب و روز به دسیسه چینی مشغول بودید وبه رهبر وقت مراجعه می کردید و او را درکودتا تشویق می کردید تا بتوانید به دور از ارادۀ مردم به قدرت چنگ زنید، نباید به تضعیف رهبری بپردازید، در غیر این صورت حذف می شوید. حق با اصولگرایان است زیرا، نظامی که با حذف ابزار اعمال حق حاکمیت مردم برسرنوشت خویش شکل گرفته است، باحضور دوبارۀ ارادۀ مردم، حتی درپی یک انتخابات آزاد، نخواهد توانست برجای بماند. خود اصلاح طلبان هم به این امر کاملا واقف هستند زیرا درزمانی که دوقوه رادراختیار داشتند، کمترین گامی را برای ورود مردم به صحنه برنداشتند. به علاوه، همین نظارت استصوابی را خود با دسته ای دیگر ازاصلاح طلبان با زدن انگ "تندرو" به آنها، اعمال می کنند.
اصلاح طلبان باید تکلیف خود را با خودشان و هم با هم پیمانانشان و هم با مردم روشن کنند. باید این سخن رازینی را درک کنند، درنظامی که خود ساخته و پرداخته اند، وبارها هم اعلام کرده اند که مقدس است و به آن اعتقاددارند، نمی توانند ادعای مردم سالاری داشته باشند. تازمانی که اعتقاد شما براین سخن آقای خمینی باشد که "اصل حکومت اسلامی است"، باید ذوب در رهبری باشید و هنگامی که او اراده کند بر حذف شما، طبق همان نظامی که ساخته اید باید به اوامراو تمکین دهید همچنان که در مجلس ششم دادید.
اکنون آنانی که براین باورند راهی را که درگذشته پیموده اند ناصواب بوده است واز آن گریز دارند، نمی توانند در چنین نظامی عمل کنند و باید از آن خارج شوند. همان گذشتۀ ناصواب را با شهامت و شجاعت به نقد بکشند تا مردم به آنها باور بیاورند ووثوق داشته باشند که مسبب وضع نابسامان امروز، چیزی جز استبدادنیست. زیرا این نظام به گفتۀ مصطفی درایتی، بنا بر آنچه خود ساخته اید نظامی است که به جای مردم تصمیم میگیرد. اگر در گفتارتان صداقت دارید، به ترتیبی که با تمام وجود خود شاهد هستید و آن را لمس می کنید، باید بدانید که درون این نظام محلی حتی برای شعار مردم سالاری دادن وجود ندارد چه رسد به عمل به آن.
"حکومت اسلامی" ای که مردم را از تشکیل قریب الوقوعش می ترسانید، سالها است که به دست توانای خودتان بر پا کرده اید. آیا کودتای خرداد60 بر ضد استبداد ولایت فقیه و برای مردمسالاری بود که شما آتش بیار آن شدید؟ آن همه خونها که به ناحق ریخته شدند، آن همه زندانها و شکنجه ها و بگیر و ببندها و اعدامهای دسته جمعی، همه و همه برای برقراری حکومتی مردمسالار بود که اکنون مردم را از تشکیل "حکومت اسلامی" می ترسانید؟ نه، "حکومت اسلامی" از فردای خرداد60 برقرار است. آن چه شما را از ورود به مجلس محروم کرده امری عادی وجزئی و تقاصی بیش نیست که پس می دهید، آن چه مهم است این است که از بعداز خرداد 60 مردم از آزادی محروم شدند، از انقلابشان جداشدند، اززنده بودنشان بیزار ودرمانده شدند، به اعتمادشان خیانت شد، نسل ها فنا شدند و...
خواهران و برادران عزیز اصلاح طلب، قبل از اینکه نظامی را که ساخته اید شمارا بکلی ترد کند وهمانند گنجی ها نفله شوید، به بهار آزادی انقلاب بازگردید. حرکت لازم برای مردم سالاری، پیوند و پیوستگی با مردم است. به سخن همکار خود مصطفی درایتی در سایت آفتاب باور بیاورید که "اگر به فرض، مردم در جایی به خطا بروند، یقینا خطای آنان کمتر از خطای عده معدودی خواهد بود که میخواهند به جای مردم تصمیمگیری کنند". باور بیاورید زیرا این سخن نه تنها بازگو کنندۀ حق مردم است، بلکه حیات بشرصحت آن را به اثبات رسانده است. حاکمیت مردم امری ذهنی نیست تا بتوان آن را با شعار ودر هر محیطی به عمل درآورد. حاکمیت مردم در جامعۀ امتیازها و انحصارها و ناامنی ها نه قابل طرح است و نه قابل اعمال کردن. اعمال حق حاکمیت مردم محتاج جامعه ای قانون مداراست، محتاج جامعه ای در امنیت است، محتاج جامعه ای عادل است، محتاج آزادی است که این نظام باهمۀ اینها غریبه می باشد.
فضای بسته و محدود و مسموم نظام به مثابه زندان پرخطری است که درآن قصۀ آزادی خوانده شود. گویا در ذهن خود این نظام را به اندازۀ دنیائی چنان بزرگ کرده اید که خروج از آن را به نظرتان غیرممکن گردانده باشد. به تعبیر قرآنی این نظام تارعنکبوتی بیش نیست که خود را بدان گرفتار کرده اید. اکنون که شورای نگهبان این فرصت طلائی را در اختیارتان قرارداده است و شما را علیرغم آن همه خدماتی که برای تشکیل این نظام ارائه داده اید، صالح برای خدمت به ولایت مطلقه تشخیص نمی دهد، ازآن استفاده کنید و به سوی جامعه بازگردید. تا بتوانید فرصتی فراهم کنید ودین خود را به مردم ستمدیدۀ کشورمان ادا کنید و برای برقراری حق حاکمیتشان، درخدمتشان قرار گیرید. بیرون رفتن از این نظام، بیرون رفتن از نظریه ای شکست خورده است و نه تنها کاری ساده و شدنی است، بلکه کاری عاقلانه و ضروری می باشد. خارج شدن از نظام، خروج از ذهنیات و باطل ووارد شدن به حق، یعنی به مردم و کشور است. زیرا نظام هم از مردم بیگانه است و هم از کشور.
مردم برای رهائی از نظام طاغوت، به همکاری شما نیازدارند. غل و زنجیر را از گردن و دست وپا پاره کنید و آزاد به آغوش مردم بازگردید تا دین خود را درخدمتگزاری به آنها ادا نمائید.
No response to “تقاص اصلاح طلبان و تضعیف رهبری - اسفند 1986”
ارسال یک نظر